مشتری

تحقیقات بازار: گزارشی از صنعت بانکداری در ایران

راهبردهای ارتباطی خلاق بادکوبه در بهمن ماه سال 1397 پروژه‌ای را در صنعت بانکداری ایران به انجام رسانید. اجرای این پروژه برعهده‌ی تیم‌های «تحقیقات بازار» این مجموعه بود.

این پروژه توسط تیم تحقیقات راهبردهای ارتباطی خلاق بادکوبه، با هدف بررسی صنعت بانکداری در ایران انجام شده است. گزارش پیش رو، مربوط به بررسی دیدگاه مشتریان حقیقی بانک ها می باشد. منظور از مشتریان حقیقی ، اشخاصی هستند که در بانکها حساب دارند. جهت اجرای این بخش از پروژه، با در نظر اهداف پژوهش، پرسشنامه‌ای در 8 صفحه با 135 سوال طراحی شد. تمامی پرسشنامه‌ها توسط تیم آموزش‌دیده پرسشگران، به صورت مصاحبه حضوری با پاسخگویان در شهرهای تهران، شهریار، کرج، اصفهان، مشهد، تبریز، شیراز، اهواز و مازندران تکمیل شد. در مجموع تعداد 1852 پرسشنامه جهت بررسی دیدگاه مشتریان حقیقی تکمیل شد.

دغدغه‌های مالی

1

یکی از اهداف این پروژه شناسایی دغدغه‌های مالی افراد بوده است. بر اساس بررسی هایی که در شهرهای مذکور انجام شده است، مهمترین دغدغه های مالی افراد افزایش درآمد (50%)، پرورش فرزندان (33%)، توسعه کسب‌و‌کار (33%)، خرید ملک (33%)، شغل بهتر (24%)، مهاجرت (13%) و ازدواج (8%) است.

دولتی یا خصوصی؛ مسئله این است!

2

شاید با توجه به شرایط کنونی کشور، برای شما هم مهم باشد که در بانک خصوصی حساب داشته باشید یا بانک دولتی. تحقیقاتی که انجام دادیم به ما نشان داد که اکثر افراد ( 76% ) مشتریان حقیقی، بانک دولتی را به خصوصی ترجیح می‌دهند، 11 % بانک خصوصی را ترجیح می دهند و برای 13 % باقیمانده نوع بانک هیچ تفاوتی ندارد. نتایج نشان می دهد که به دلیل مشکلات زیادی که موسسات خصوصی و بانک های خصوصی از نظر مالی برای مردم ایجاد کرده‌اند، افراد بیشتر ترجیح می دهند که در بانک های دولتی حساب داشته باشند. این موضوع از آنجایی تأیید می شود که در بخش تداعیات که در همین پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است، بانک های دولتی با واژه هایی چون “اعتماد” و “اطمینان” و “امنیت” تداعی می‌شوند.در حالیکه بانک های خصوصی با واژه هایی چون “عدم اعتماد”، “کلاهبرداری” و … تداعی می شوند. بر اساس نتایج به دست آمده، واژه‌های اعتماد (30%)، اطمینان (19%)، امنیت (18%)، سوددهی کم (14%)، ازدحام و معطلی (11%)، اعتبار (7%)، امین (6%)، پشتوانه دولتی (5%)، وام (3%)، دولتی (3%) از جمله تداعی‌های بانکهای دولتی در ذهن مشتریان حقیقی است. اما بانک های خصوصی با عباراتی چون سود بیشتر (33%)، عدم اعتماد (15%)، کلاهبرداری (11%)، اختلاس (8%)، ورشکستگی (7%)، امنیت کمتر (6%)، وام راحت، سریع و با بهره کم (6%)، مشتری مداری (6%) تداعی شده است.

3

 

رده سنی مخاطبان بانکهای دولتی و خصوصی

4

نتایج نشان می دهد که بخش زیادی از افراد بالای 35 سال در بانک‌های دولتی مانند بانک ملی، صادرات و مسکن حساب دارند. اما گروههای سنی پایین بیشتر در بانک های خصوصی چون سامان،  ملت و پارسیان حساب دارند.  مشتریان بانک سامان و ملت بین 25 تا 35 ساله هستند. مشتریان بانک سپه بالای 55 سال سن دارند. مشتریان بانک پارسیان زیر 25 سال هستند. مشتریان بانکهای ملی و صادرات 35 تا 45 سال و مشتریان بانک مسکن 45 تا 55 ساله هستند.

پادکست – 15 آذر ۱۳۹۶

سلام، وقت بخیر

پادکستی که می‌شنوید، از مجموعه‌ پادکست‌های بادکوبه است. ما در این مجموعه به اتفاقات جذاب، سرگرم‌کننده، خلاقانه، تاثیرگذار و خبری دنیای تبلیغات می‌پردازیم.

امروز در این قسمت از پادکست بادکوبه، ابتدا به شما می‌گوییم که افراد موفق چگونه اهداف خود را تعیین می‌کنند، سپس به سراغ ۵ راهی می‌رویم که مشتریان را بازاریاب برند شما می‌کنند و در انتها درباره بازاریابی دیجیتالی یا همان دیجیتال مارکتینگ صحبت می‌کنیم.

افراد موفق چگونه اهداف خود را تعیین می‌کنند

«حتما شانس خوبی داشته است…»، «نه احتمالا پشتش به سرمایه پدرش گرم بوده…»؛ حتما شما هم تاکنون با افرادی برخورد کرده اید که مواردی از این دست را دلیل موفقیت افراد می‌دانند اما مساله به این سادگی نیست. علی‌رغم اختلاف‌نظرهای موجود، بسیاری از محققان حوزه رفتارشناسی علت اصلی موفقیت افراد را نه شرایط یا نبوغ ذاتی بلکه برنامه‌ریزی صحیح می‌دانند.

افراد موفق برای مشخص کردن اهدافشان از رویکردهای روشمند استفاده می‌کنند که با تعریف موفقیت آغاز شده و با تهیه نقشه راه دنبال می‌شود. این روش مستلزم صبر و استقامت زیادی است اما در نهایت به نتایج فوق‌العاده ختم می‌شود.

پس از تعیین هدف هیچ فرمول جادویی برای رسیدن به موفقیت وجود ندارد و باید برای رسیدن به آن پشتکار داشته باشید. با این حال مرحله اول یعنی تعیین هدف نیازمند توجه به نکات زیر است:

واقع‌گرایی

تعیین اهداف واقعی و قابل سنجش در رسیدن به مقصد تاثیر به سزایی دارند. علاوه بر این با مشخص کردن معیارهای موفقیت می‌توانید در هر مرحله میزان پیشرفت خود را بررسی کنید.

اهداف چالش‌برانگیز

مسیر رسیدن به هدف نباید مثل پیاده‌روی در باغ و بوستان باشد بلکه باید مسیری چالش‌برانگیز را ترسیم کند. اگر اهداف تعیین شده شما را به چالش نمی‌کشند بهتر است در آنها تجدیدنظر کنید.

یادداشت‌برداری

در مطالعات بسیاری به ارتباط بین نوشتن اهداف و رسیدن به آنها اشاره شده است. اگر هنگام توضیح دادن هدف در یک یا دو جمله با مشکل مواجه شده‌اید به احتمال زیاد هنوز نمی‌دانید از زندگی چه می‌خواهید.

به اشتراک‌گذاری برنامه

اگر برنامه‌های آتی را برای دوستان و نزدیکتان بیان کنید به نوعی خود را به آنها پایبند کرده‌اید و در صورت دنبال نکردن برنامه عذاب وجدان خواهید داشت.

تجسم موفقیت

تجسم موفقیت یکی از بهترین راه‌های ارتقای انگیزه به ویژه در مورد اهداف بلندمدت است. بسیاری از ورزشکاران موفق تاکید کرده‌اند که همیشه خود را بر سکوهای افتخار و هنگام بالابردن مدال قهرمانی تصور کرده‌اند.
۵ راه که مشتریان را بازاریاب برند شما می‌کنند

رویای همه مدیران کسب‌وکار، داشتن مشتریانی است که مانند مشتری‌های «گوگل» و «اپل» مشتاقانه از برند محبوبشان حمایت‌ کنند. جذب مشتری ثابت و وفادار کار سختی است و از آن سخت‌تر این است که مشتریان را به بازاریاب برندتان تبدیل کنید. در مجله خلاقیت نکاتی را می‌خوانیم که در این راه کمک می‌کنند.

1-محصولات بی‌نظیر ارائه دهید.

اولین و مهم‌ترین نکته این است که محصولات شما باید به قدری بی‌نظیر باشند که مشتری‌ها برای خریدش صف بکشند. اگر این نکته را رعایت نکنید هیچ شانسی برای جذب مشتری‌های دلخواهتان نخواهید داشت، حتی اگر بهترین خمات را ارائه دهید!

2-ارائه خدمات پس از فروش بی‌نقص که مهم‌ترین خواسته‌های مشتری‌ها را برآورده کند.

یکی از بهترین مثال‌ها در این زمینه شرکت «زاپوس» است. زمانی که یک جفت از بهترین کفش‌های مردانه آنها به آدرس اشتباهی ارسال شد، یکی از نمایندگی‌های «زاپوس» به سرعت یک جفت دیگر را با پست ویژه به محل عروسی ارسال کرد، کل مبلغ خرید را به آنها بازگرداند و برای آن مشتری سرویس ارسال رایگان مادام‌العمر محصولاتشان را در نظر گرفت.

۳-‌ مشتری‌ها را شناسایی کنید.

از یک سیستم فروش هوشمند استفاده کنید، مشتری‌ها را شناسایی کنید و اطلاعاتشان را وارد سیستم کنید. به این ترتیب شما می‌توانید بفهمید که یک مشتری چه محصولاتی خریداری کرده، چه سلیقه‌ای دارد و هر وقت بخواهید با او در ارتباط باشید، دقیقا او را می‌شناسید زیرا در سیستم ثبت شده است.

4-از طرفداران برندتان نظرخواهی کنید.

هر چه بیشتر با مشتری‌ها در ارتباط باشید، آنها حس بهتری نسبت به برند شما پیدا می‌کنند و متوجه می‌شوند نظراتشان برای شما مهم است.

5-کاری کنید که برندتان ارزش تبلیغ‌شدن را داشته باشد.

مهم نیست که طرفداران چقدر عاشق برند شما هستند، شما باید کاری کنید که برندتان ارزش تبلیغ و حمایت‌کردن را داشته باشد. با یک ویدئوی شخصی یا دعوت به یک مراسم خاص از طرفداران و بازاریاب‌های برندتان قدردانی کنید. گاهی تنها انتظار مشتری‌های پروپاقرص شما یک قدردانی ساده است. تبدیل طرفدارها به بازاریاب‌های برندتان وقت زیادی می‌برد اما وقتی آنها به برند شما وفادار شدند، دیگر قیمت‌ها برایشان بی‌اهمیت می‌شود و به این باور می‌رسند که محصولات شما ارزش زیادی به زندگی‌شان می‌بخشد.
بازاریابی دیجیتالی یا همان دیجیتال مارکتینگ

از وبسایت‌تان گرفته تا دارایی‌هایی که برای برندینگ آنلاین در اختیار دارید – تبلیغات دیجیتالی، بازاریابی ایمیلی، بروشورهای آنلاین و غیره – طیف وسیعی از تاکتیک‌ها هستند که تحت عنوان بازاریابی دیجیتال قرار می‌گیرند. بهترین بازاریابان دیجیتالی، تصویری روشن از نحوه‌ی پشتیبانی هر یک از این دارایی‌ها یا تاکتیک‌ها در راستای رسیدن به اهداف جامع‌شان در ذهن دارند.

برخی از رایج‌ترین دارایی‌ها و تاکتیک‌ها عبارتند از:

دارایی‌ها

تاکتیک‌ها

بهینه‌سازی موتور جست‌و‌جو (SEO):‌ سئو یا همان بهینه‌سازی موتور جست‌و‌جو عبارت است از فرایند بهینه‌سازی وبسایت‌تان و افزایش رتبه‌ی آن در صفحه‌ی نتایج موتور جست‌و‌جو که این روش میزان ترافیک ارگانیک یا رایگان را روی وبسایت‌تان افزایش می‌دهد.

بازاریابی محتوا:‌ عبارت است از خلق و ترویج دارایی‌های محتوایی، به‌منظور آگاهی از برند، رشد ترافیک یا مشتریان.

بازاریابی ربایشی:‌ این نوع بازاریابی به رویکرد کاملی اشاره دارد که برای جذب، تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل، به‌دام‌انداختن و تأمین رضایت مشتریان با استفاده از محتوای آنلاین اتخاذ می‌شود.

بازاریابی شبکه‌ی اجتماعی: عبارت است از ترویج برند و محتوای خود در مجاری شبکه‌ی اجتماعی؛ به‌منظور افزایش آگاهی از برند، افزایش ترافیک وبسایت یا هدایت مشتری به سمت کسب‌وکار‌تان.

پرداخت به‌ازای کلیک (PPC):‌ این روشی است برای ایجاد ترافیک وبسایت؛ به سایتی که تبلیغ شما را منتشر می‌کند به‌ازای هر کلیکی که روی تبلیغ‌تان صورت می‌گیرد، مبلغی را پرداخت می‌کنید.

بازاریابی دیجیتال یکی از بهترین و موفق‌ترین نمونه‌های بازاریابی در حال حاضر است. فعالیتی که ما در آژانس تبلیغاتی بادکوبه به آن توجه ویژه داریم و با توجه به موقعیت به بسیاری از برندها و کسب و کارها آن را پیشنهاد می‌کنیم. سیف، بکو، بیمه دی و فامیلا از نمونه برندهایی هستند که از خدمات دیجیتال مارکتینگ در بادکوبه بهره می‌برند.

پادکست – 1 آذر ۱۳۹۶

سلام، وقت بخیر

پادکستی که می‌شنوید، از مجموعه‌ پادکست‌های بادکوبه است. ما در این مجموعه به اتفاقات جذاب، سرگرم‌کننده، خلاقانه، تاثیرگذار و خبری دنیای تبلیغات می‌پردازیم.

امروز در این قسمت از پادکست بادکوبه، ابتدا رفتار برندها در حادثه زلزله غرب ایران را مرور می‌کنیم سپس به شما می‌گوییم چگونه از مشتریانتان مراقبت کنید و در انتها به سراغ چهار اصطلاح مهم در کمپین تبلیغاتی می‌رویم.

مرور رفتار برندها در حادثه زلزله غرب ایران

سایت کافه بازاریابی در مطلبی به رفتار برندها در حادثه زلزله غرب پرداخته است که مرور آن خالی از لطف نیست. این سایت بعد از اعلام تسلیت به همه مردم ایران به خاطر داغدار شدن هموطنان غرب کشورمان در حادثه زلزله، می‌گوید زلزله غرب ایران نشان داد نسبت به آنچه که قبلا مثلا در حادثه پلاسکو دیده بودیم، برندها عکس‌العمل بهتری نشان دادند. هر چند هنوز هم بودند برندهایی که شوآف و خودنمایی در پیامشان بیش از همدردی‌شان رخ‌نمایی می‌کرد.

 گروه اول برندهایی بودند که ترجیح دادند به درستی و به جای ارسال پیام های خودنمایانه، خلاقانه و هنری، اقدامی مثبت انجام دهند. یعنی عمل به جای شعار. چقدر هم مورد توجه مخاطب قرار گفت. بسیار ارزشمند است که برندی در این گونه مواقع دست به “اقدام” مثبت بزند. هرچند این اقدامات ابعاد تبلیغاتی هم دارد اما به واقع هیچ ایرادی ندارد. مهم این است که بوی شعارزدگی بی خاصیت در رفتار برندها دیده نمی شود.

گروه دوم: برندهایی بودند که بسیار موقر و با صلابت و درست پیام همدردی و تسلیت خود را برای حادثه دیدگان ارسال کردند. بدون آنکه در حرفشان اثری از خودنمایی و “خلاقیت بیش از حد” وجود داشته باشد. یادمان باشد وقتی برای تسلای خاطر به دیدار کسی می رویم یا پیامی برای او می فرستیم، بیش از اینکه خلاقیت در ارسال پیام اهمیت داشته باشد حضور و ابراز همدردی اهمیت دارد. این مناسبتها خلاقیت دوچندان نمی خواهد. تلاش خودنمایانه برای خلق یک اثر چشم نواز نمی خواهد. نه حادثه دیدگان و نه مردم انتظار خلاقیت ندارند. خلاقیت را بگذارید برای هنرمندان که کارشان به واقع این است. آرتیست ها زبانشان هنر است. زبانشان خلاقیت است. مخاطب خلاقیت یک هنرمند را می پذیرد. خلاقیت بیش از حد از سوی یک برند برای مخاطب سوءبرداشت ایجاد می کند.

گروه سوم: اما هنوز هم هستند برندهایی که از هر اتفاقی به نفع خود استفاده می‌کنند. تکلیف روشن است ابراز همدردی بزک و دوزک نمی خواهد. پیام در ساده ترین شکل خودش بیشترین تاثیر را دارد مگر اینکه برند تمایل داشته باشد در انبوه پیام ها پیامش جلوه داشته باشد لایک بیشتری بگیرد و بهش جایزه هم بدهند.

چگونه از مشتریانتان مراقبت کنید

در سایت مدیر سبز کتابی معرفی شده است به نام چگونه از مشتریانتان مراقبت کنید. نوشته باربارا ای. گلانز که مجید نوریان ترجمه کرده و انتشارات مبلغان نیز آن را منتشر کرده است. همانطور که از نام کتاب مشخص است، این کتاب درباره راهکارهایی برای مراقبت از مشتریان است.

۱.ارزش مادام‌العمر مشتری را تعیین کنید

۲.دو سطح هر تعامل را در نظر داشته باشید. سطح انسانی و سطح کسب‌و‌کاری

۳.خشم مشتریان را به خود نگیرید

۴.همکاران ومشتریان داخلی خود را با هدایای بی‌نام غافلگیر کنید

۵.به‌یاد داشته باشید که هر کس دنیا را متفاوت از دیگران می‌بیند

۶.برای کارکنان به عنوان افراد (کامل) ارزش قائل باشید

۷.با دل خود گوش کنید

۸.قالبی نو برای شیوه نگاه کردن به اشتباهات در سازمان خود بیافرینید

۹.اتاق یا فضای کار خود را با چیزهایی تزیین کنید که یادآور ارایه خدمات خوب باشند

10.قدر موهبت زندگی را بدانید

۱1.مفهوم حساب بانکی عاطفی را به‌یاد داشته باشید

12.راهروها و دیوارها رابا تصاویر گرافیکی و نقل قول‌های الهام بخش تزیین کنید.

۱3.گروه‌های کانون را تشکیل دهید

۱4.به خودتان کمک کنید!

15.پنج رفتار سازنده حس وفاداری: اعتماد به مشتری، طی کردن یک فاصله ۵/۱ کیلومتری اضافی برای مشتری، جبران مافات در هنگام بروز اشتباه، قدردانی از مشتری و ابتکار عمل در کمک کردن به مشتری

۱6.بردهای کوچک را جشن بگیرید

17.درباره راههایی که می‌توانید تجربه مشتریان‌تان را ارتقا دهید، همفکری کنید

18.روی کاری که (می‌توانید) انجام دهید ،متمرکز شوید

19.با داستانها سرگرمی ایجاد کنید

چهار اصطلاح مهم در کمپین تبلیغاتی

برنامه‌های کمپین تبلیغاتی ادبیات خودشان را دارند. اصطلاحاتی که احتمالن عموم مردم با آن آشنایی ندارند. سایت مدیران تغییر مقاله‌ای هست به نام چهار اصطلاح مهم در کمپین تبلیغاتی که امروز به آن می‌پردازیم.

1)بیانیه یگانه فروش (Unique selling proposition)

بیانیه یگانه فروش به معنی شناسایی مزایای اصلی از دید مصرف‌کننده است که رقبا قادر به کپی‌برداری آن نیستند (مزیت رقابتی). مزایای قوی در کمپین‌های تبلغاتی منجر به افزایش فروش قابل توجهی می‌شوند. بیانیه یگانه فروش ابتدا در دهه ۱۹۴۰ و برای توصیف کمپین های تبلیغاتی موفق مطرح شد. این بیانیه می‌گوید کمپینی موفق است که:

2)کپی استراتژی (Copy Strategy)

کپی استراتژی برنامه‌ای‌ست که توسط نویسندگان کمپین‌های تبلیغاتی و به عنوان راهنمایی برای نوشتن کمپین تبلیغاتی استفاده می‌شود. کپی استراتژی در واقع انتخاب‌های استراتژیک در طول کمپین است و شامل ۵ قسمت می شود:

3)تبلیغاتBTL 

تبلیغات BTL به معنی تبلیغاتی است که نه به صورت انبوه بلکه به صورت محدود در محل خرید مشتری انجام می‌شود. مانند برنداکتیویشن‌ها.

4)شعار

شعار یا تگ‌لاین نوعی شعار است که در تبلیغات و فرآیند بازاریابی استفاده می‌شود. نکته اصلی استفاده از شعار، انتخاب یک عبارت به یادماندنی است که مزیت کلیدی و لحن مورد نظر در کپی استراتژی را منتقل می‌کند یا آن را یادآوری می کند. یکی از شعارهای معروف دنیا، تگ‌لاین آدیداس است: «ناممکن هیچ است».

شما می‌توانید در روزهای فرد هفته از طریق کانال تلگرام بادکوبه هم با واژه‌های تخصصی دنیای تبلیغات آشنا شوید. فقط کافی ست به دنبال‌کنندهگان کانال بپیوندید.

 

شما می‌توانید این پادکست را در سایت شنوتو بشنوید

تبلیغات آنلاین چطور ذهن شما را می‌خوانند؟

کسانی که مدام در صفحات اینترنتی در گشت و گذار هستند، اغلب دچار احساس آشناپنداری می‌شوند. آنها به وب‌سایتی سر می‌زنند که پیش از این هرگز ندیده بودند و ناگهان با تبلیغی مواجه می‌شوند که کالا یا خدماتی آشنا را به آنها معرفی می‌کند: مثلاً یک جفت کفش که قبلاً خریده‌اند یا هتلی که در جستجوهای خود به آن برخورده‌اند اما در آن اتاق رزرو نکرده بودند. آیا آگهی‌ها و تبلیغات دیوانه شده‌اند یا دارند جاسوسی ما را می‌کنند؟

تکنولوژی این امکان را ایجاد کرده که تبلیغات، هدف خود را با دقت بیشتری انتخاب کنند. وقتی افراد زمان بیشتری را در دنیای آنلاین سپری می‌کنند در نتیجه اطلاعات بیشتری را با وب سایتها، خدمات پست الکترونیک و شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. گوگل در ارائه تبلیغات مرتبط با موضوعات مورد جستجوی افراد به آنها و همچنین تسهیل روند نمایش تبلیغات هدف‌دار در وب سایتهای متعلق به افراد دیگر تخصص دارد. شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر فعالیت افراد در دنیای وب را رهگیری می‌کنند و به دست اندرکاران تبلیغات اجازه می‌دهند تا تبلیغات سازگار شده با علایق آنان را در معرض دید کاربران قرار دهند. هزاران موسسه و نهاد دیگر هم می‌توانند ببینند که افراد به صورت آنلاین از کجا خرید می‌کنند و چه چیزی می‌خرند و در همین حین اطلاعات دیگری نیز درباره آنها به دست می‌آورند مانند شغل و درآمدشان. یک راه برای انجام این کار استفاده از کوکی‌ها (Cookies) هستند: خرده اطلاعات نگهداری شده در مرورگر وب کاربران که به وب‌سایتها امکان می‌دهد این کاربران را شناسایی کنند (نه با نام، بلکه به وسیله یک شناساگر منحصر به فرد). موسسات در این شرایط می‌توانند نوع مقالاتی که کاربران می‌خوانند، جاهایی که از آنها خرید می‌کنند، موقعیت جغرافیایی و سایر جزئیات مربوط به آنها را رهگیری کرده و در نتیجه می‌توانند پرونده‌هایی از فعالیت مصرف‌کنندگان ایجاد کنند.

native-advertising_re

بدین شکل، دست اندرکاران تبلیغات به افرادی دسترسی پیدا می کنند که به نظرشان علاقه بیشتری به محصولات آنان دارند. این روند توجیه مناسبی برای حس آشناپنداری مداوم کاربران اینترنت است. برای مثال، تبلیغات‌چی‌ها می‌توانند انتخاب کنند تبلیغات خود را فقط به کسانی نشان دهند که قبلاً به وب‌سایت خاصی سر زده‌اند اما پیش از انتخاب گزینه «خرید» سایت را ترک کرده‌اند. این مفهوم در دنیای صنعت به عنوان «هدف‌گذاری مجدد» شناخته می‌شود. اصحاب تبلیغات، شناسه کوکی‌های کاربرانی که به وب سایتشان مراجعه کرده‌اند را می‌دانند یا می‌توانند این اطلاعات را از سایر موسسات خریداری کنند و سپس تبلیغات خود را فقط در معرض دید این گروه از کاربران قرار دهند. به همین منظور روز به روز بیشتر از یک سیستم خودکار به نام «پلتفرم رقابت لحظه‌ای» استفاده می‌شود. با این سیستم، قسمت در نظر گرفته شده برای تبلیغات در وب‌سایتها، اطلاعات مربوط به کاربران و علایق آنها و صفحاتی که تبلیغ در آن نمایش داده می‌شود را در اختیار تبلیغات‌چی‌ها قرار می‌دهند و سپس آنها تصمیم می‌گیرند که کدام قسمت وب سایت را برای نمایش تبلیغ خود انتخاب کنند. این روند فقط طی چند ثانیه انجام می‌شود.

تکنولوژی تبلیغات آنلاین روز به روز پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. علاوه بر قدرت دسترسی به کاربران خاص، تبلیغات‌چی‌ها می‌توانند تبلیغات خود را به گونه‌ای تغییر دهند که ارتباط بیشتری با این کاربران داشته باشد. برای مثال، اگر کاربری به وب‌سایت یک سازنده خودرو مراجعه کند و صفحه مربوط به یک مدل خاص ماشین را ببیند، دست اندر کاران می‌توانند تصویر آن مدل را در تبلیغاتی که به این کاربر نشان می‌دهند، بگنجانند. یا مثلاً در فصل زمستان، یک فروشنده لباس و کفش می‌تواند تصاویر لباسهای گرم و زمستانی را به کاربران نیویورکی نشان دهد، در حالی که اهالی هاوایی تبلیغات مربوط به صندلهای تابستانی را می‌بینند. تبلیغات‌چی‌ها حالا کنترل بیشتری بر زمان عرضه آگهی‌های خود و دستگاهی که دوست دارند تبلیغات در آن نمایش داده شود دارند. آنها می‌توانند درآمد افراد را تخمین بزنند، مثلاً با توجه به نوع دستگاه یا سیستم عاملی که کاربر از آن استفاده می‌کند: افرادی که کامپیوترهای اپل دارند معمولاً ثروتمندتر هستند. تبلیغات روز به روز بیشتر به علمی مستقل تبدیل می‌شود. به دنیای تبلیغات خوش آمدید!

منبع: The Economist

فرهنگ سازمانی نقطۀ آغاز نبرد برای جلب توجه مشتری

بسیاری بر این باورند که بازاریابی فقط به معنی تبلیغات و فروش است. اما بازاریابی در واقع نوعی مکالمه و رابطه تعاملی محسوب می‌شود که شما به عنوان کارفرما با تامین نیازهای مشتریان‌تان آن را آغاز می‌کنید. امروز می‌خواهیم مقاله‌ای به قلم مایکل برنر (Michael Brenner) رئیس بخش استراتژی NewsCred و معاون سابق مدیر بازاریابی در شرکت نرم‌افزاری SAP را با هم بخوانیم که در آن به نکاتی دربارۀ نحوۀ ایجاد فرهنگ محتوایی مشتری-محور اشاره شده است.

[divider]

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در عرصۀ بازاریابی، مدیرانی هستند که در برابر مفهوم بالا مقاومت می‌کنند و در عوض می‌پرسند: «بله، اما این کار چطور باعث افزایش میزان فروش شرکت من می‌شود؟»

بسیاری از کسب و کارها درگیر فرهنگ و ساز و کاری هستند که تنها بر فروش یا خود محصول متمرکز است. آنها اغلب فراموش می‌‌کنند که فلسفه وجودی‌شان، حل مشکلات مشتریان است و فقط از طریق برقراری ارتباط با مشتریان بالقوه و احتمالی و آگاهی از دیدگاه‌های آنها می‌توانند راه حل مناسبی برای این مشکلات پیدا کنند. همین فراموش‌کاری باعث می‌شود خدمات‌رسانی به مشتریان کمرنگ‌تر شده و بازاریابی بیشتر به سمت (فقط) فروش و تبلیغات سوق پیدا کند. این واقعاً خوب نیست.

در واقع، بازاریابی برای بسیاری از برندهای که با مدل B2B (تعامل بین یک کسب و کار با شرکت دیگر) سر و کار دارند، در درجۀ اول به واسطۀ نیاز تیم فروش به افزایش تعداد مشتریان راغب شکل گرفت. در فضای مخصوص مصرف‌کننده، بازاریابان کار خود را از جنبۀ سنتی تبلیغات آغاز کردند که در آن همه‌چیز به میزان نفود و تکرار معطوف می‌شد و مقصود نهایی، انتشار پیام برند و رسیدن آن به مخاطب هدف بود.

پیامدهای این نوع تفکر به بزرگترین اشتباه بازاریابان منجر می‌شود: آنها پیام را تماماً به خودشان اختصاص می‌دهند. در ابتدای مسیر بازاریابی محتوایی‌ این جمله به دفعات تکرار می‌شود: «این کار چقدر به افزایش فروش ما کمک می‌کند؟» بدترین روش برای دسترسی به مخاطبین هدف در دنیای دیجیتال و مشتری-محور امروز، تلاش برای فروش به روش مستقیم است. کسب و کارهایی در امر رسیدن به مشتریان خود موفق می‌شوند که به تولید، انتشار و به اشتراک‌گذاری محتوای مورد علاقه مشتریان خود می‌پردازند.

به سوالات مشتریان خود پاسخ دهید و در انتها شاید استحقاق داشته باشید بیشتر از خودتان بگویید.

شرکتی که در کمک به افراد مصمم است یا شرکتی که به فکر افزایش فروش است؟ این همان سوال اساسی فرهنگ‌سازی سازمانی‌ست! فرهنگ سازمانی هم مستقیم از سوی رئیس مجموعه سرچشمه می‌گیرد. بنابراین اگر مدیر عامل هستید، وظیفه شما این است که فرهنگ محتوایی مشتری-محوری ایجاد کنید. این سه پرسش و پاسخ دقیقاً شما را در انجام همین کار کمک می‌کند.

ایجاد فرهنگ سازمانی موفق

ایجاد و تعریف فرهنگ محتوایی از مدیر عامل شروع می‌شود و با همکاری همۀ کارمندان ادامه پیدا می‌کند.

فرهنگ محتوایی چیست؟

بازاریابی موثر یعنی هنر ارائه بهترین پاسخ‌ها به سوالات خریداران- که این موضوع به حوزه محتوایی مربوط می‌شود و دامنۀ آن در نهایت تقریباً همه کارمندان را درگیر می‌کند.

هر کسی که در کسب و کار شما نقش دارد به نحوی در حال تولید محتواست. همه یک آدرس ایمیل دارند و چند تایی حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی. محتوا در مسیر دستیابی به مشتریان بالقوه باعث ایجاد ارزش برای کسب و کار می‌شود.

اواخر سال گذشته، Altimeter گزارشی درباره چگونگی پرورش فرهنگ محتوایی منتشر کرد. مطابق با نتایج حاصل از این پژوهش، عناصر آموزش، حمایت‌های مدیر اجرایی و پشتیبانی کارمندان، اجزای اصلی فرهنگ محتوا را تشکیل می‌دهند.

[box type=”shadow” align=”aligncenter” ]به سوالات مشتریان خود پاسخ دهید و در انتها شاید استحقاق داشته باشید بیشتر از خودتان بگویید.[/box]

چگونه باید از فرهنگ مبتنی بر فروش دور شوید؟

اکثر کسب و کارها معتقدند بهترین روش محرک برای فروش‌های جدید، صحبت کردن دربارۀ خودشان است- با این تصور که اگر مستقیم درباره تعاملات تجاری جدید خود حرف نزنند، به آن دست پیدا نخواهند کرد.

با این حال، امروزه مشتریان به این پیام‌های تبلیغاتی توجهی نمی‌کنند. آنها به خوبی می‌فهمند که کدام محتوا با قصد فروش تنظیم شده است. کسب و کارها باید مشتری را به قهرمان داستان‌شان تبدیل کنند و یک‌دلی خود را به شکلی واقعی نشان دهند.

بسیاری از کسب و کارها فراموش می‌کنند که یکی از موثرترین روش‌ها برای استفاده از محتوا به منظور هدایت ترافیک، پاسخ‌گویی به مقدماتی‌ترین سوالات مشتریان است. اگر ویجت می‌فروشید، اولین سوالی که محتوای شما باید به آن پاسخ دهد این است: «ویجت چیست؟» و سپس باید بگویید که «ویجت‌ها چگونه می‌توانند به کسب و کاری مانند پروژۀ من کمک کند؟» وقتی با برنامه‌ای منظم به این سوالات پاسخ دادید، می‌توانید بگویید که ویجت ما به چه دلیل بهترین است.

هیچ قرص جادویی و شگفت‌انگیزی برای تولید محتوای موثر با هدف هدایت ترافیک وجود ندارد. بهترین کسب و کارها استراتژی مستندی برای انتشار محتوای مفید و باکیفیت دارند؛ آنها این استراتژی را با انتشار محتوا به شیوه‌ای منسجم پیش می‌برند.

Company-Culture_header

ایجاد فرهنگ سازمانی موفق

برندها چگونه می‌توانند فرهنگ محتوایی بسازند؟

بهترین روش برای ایجاد «فرهنگ محتوایی» کمک به کارمندان‌تان برای درک بهتر مشکل طرح شده است. ماموریت کلی شرکت باید بزرگتر از خدمات یا محصولی که ارائه می‌دهید تعیین شده باشد. برند بر چیزی بیش از محصولات قابل فروش دلالت می‌کند؛ برند درباره مردم و مشتریان است.

شرکت‌هایی که این روش را به خوبی اجرا می‌کنند، درک بهتری از دنیای بزرگتری که در آن مشغول فعالیت هستند به دست خواهند آورد و می‌دانند که چگونه باید جایگاه خود را در چنین دنیایی تثبیت کنند؛ آنها به کارمندان خود قدرت می‌دهند تا داستان‌های معتبر و شخصی درباره نحوه ایفای نقش خود روایت کنند.

برای موفقیت در روند آموزش نحوۀ نوشتن، به اشتراک‌گذاری در رسانه‌های اجتماعی و ایجاد برند شخصی، به مدیرانی نیاز است که متضمن روحیه همکاری باشند و به این اصل اساسی اعتقاد داشته باشند که برند شما بزرگتر از آنچه می‌فروشید است.

[box type=”shadow” align=”aligncenter” ]کسب و کارهایی در امر جذب مشتریان موفق می‌شوند که به تولید، انتشار و به اشتراک‌گذاری محتوای مورد علاقه آنها می‌پردازند.[/box]

بنابراین ایجاد و تعریف فرهنگ محتوا از مدیر عامل شروع می‌شود. با این حال سایر کارمندان نیز باید به صورت روزانه همین روند را در پیش بگیرند. امروز چه محتوایی تولید کرده‌اید که به مشتری بالقوه کمک می‌کند؟ آیا مدیران اجرایی را راهنمایی کرده‌اید که چطور برنامه‌های خود را با استفاده از Slideshare و پستهای وبلاگی ارائه دهند؟ آیا رهبران و مدیران ایده‌پردازی خود را تشویق کرده‌اید که بیشتر از قبل به ایفای نقش بپردازند؟

وقت آن رسیده که این فرهنگ جدید را به کار بگیریم و جلب مشتری را تضمین کنیم.

روزنوشت‌های بابک بادکوبه – اول امرداد ۹۳

اول امرداد نود و سه: 
امروز، روز پرکاری داشتم.
صبح رو با یک برند تولید کننده فرش که خیلی هم معتبر و مستعد هست شروع کردم. قبل از جلسه، بریف معرفی مشتری، ایده‌های خلق شده و صورت‌جلسه‌های قبلی رو مطالعه کردم.
ابتدای جلسه در مورد بازار فرش ایران با مدیرعامل، برادرش که سهام‌داره و مدیر روابط‌عمومی‌شون گپ زدم. اون‌ها از تحقیقات بازار کاملی که انجام داده بودن، گفتن و من هم از تجربه سفرم به آلمان برای حضور در نمایشگاه فرش گفتم. به علاوه در مورد روش‌های موثر تبلیغات و مدل‌های معماری برند مشاوره دادم و چند تا هم راهکار ارائه کردم.
جلسه حدود چهار ساعت طول کشید. اما به قدری مفید و اثربخش بود که متوجه گذشت زمان نشده بودیم.

بعد از جلسه‌ی فرش، دو تا جوان از دانشگاه هنر به دیدنم اومدن. برای برگزاری پنجاهمین سالگرد افتتاح دانشگاه که قراره تو برج میلاد برگزار بشه، نیاز به اسپانسر دارن. قراره حدود ۱۵۰۰ مهمان شامل برترین اساتید و فارغ‌التحصیلان پنجاه سال گذشته دعوت بشن. این می‌تونه فرصت خوبی برای برندها باشه. اما معمولا از این فرصت‌ها به درستی استفاده نمی‌شه و اکثر برندها، خودشون رو فقط در رسانه‌های جمعی تبلیغ می‌کنن.

امروز همچنین بزرگ‌ترین شرکت فروش اینترنتی ایران با تمام مدیرانش به آژانس بادکوبه اومد. از تیم ما هم مدیر پروژه و مدیر ایده‌پردازی آژانس کنار من بودن. قرار بود توی این جلسه، شعار برند که ما طراحی کرده بودیم رو ارائه بدیم. من ۵ شعار نهایی رو ارائه کردم. انصافا همه‌ی شعارها تمیز و خوب از آب درآمده بودن. مدیرانشون که خیلی استقبال کردن. یکی از شعارها انتخاب و قرار شد طراحی‌های گرافیکی رو شروع کنیم.
طراحی و نگارش شعار تبلیغاتی یک برند، در روند رشد و نحوه ارتباط اون برند با مخاطبانش خیلی مهمه.
حالا می‌تونم این شعار رو هم به شعارهای تبلیغاتی دیگه‌ای که برای برندهای مختلف داخل ایران طراحی کردم، اضافه کنم؛ مثل شعار بانک ملی (این بانک، ملی است) یا شعار گلدایران (گلدایران ضمانت خرید شماست).

روزنوشت‌های بابک بادکوبه – تیر ۹۳

دوم تیر ماه نود و سه: 
امروز مدیران یکی از برندها با تمام شرکا اومدن دفتر ما. این شریک‌ها معمولاً همدیگر رو نمی‌بینن و اغلب بعدازظهر‌ها با ما جلسه می‌ذارن و چون کلی هم با هم کار دارن تا ١٢ شب جلسه طول می‌کشه. جلسه امروز بعدازظهر در مورد نمایش دو تیزر تولیدشده این برند بود. مدیران تیزر رو دیدن و بسیار بدشون اومد و کلی انتقاد کردن! البته ما عادت داریم به حساسیت مدیران، اما بعدش که جلسه مطالعه موردی با حضور خودشون گذاشتیم، نظرات مردم خیلی مثبت بود و خود مدیران هم یک نسخه از تیزر رو بردن منزل تا نظر اعضای خانواده‌شون رو هم بپرسن که طی تماس تلفنی اعلام کردن عالی است و بلاخره ما متوجه نشدیم عالی است یا بد؟! واین داستان مدیران برند‌ها که خیلی حساسیت زیادی دارند همچنان ادامه دارد…

سوم تیر ماه نود و سه: 
امروز رفتیم کارخانه یکی از برندهای موادغذایی. در سه سال اخیر این بار سومه که به این کارخانه میرم. مدیر کارخانه مرد محبوبیه و پرسنل بهش علاقه زیادی دارن. این برند همیشه دنبال کارهای بزرگ و اول شدن تو بازاره. ظاهراً می‌خوان برند جدیدی در بازار خلق کنن و از ما قرارداد مشاوره برندینگ و تبلیغات می‌خوان. ما هم چند راهنمایی به مدیر تبلیغات ارائه کردیم. ناهار رو با مدیر روابط عمومی خوردیم و قرارداد مشاوره رو تحویل گرفتیم. گرچه برند حرف گوش‌کنی به نظر نمی‌رسه اما امیدوارم موفق بشن.

روزنوشت‌های بابک بادکوبه – خرداد ۹۳

بیست خرداد ماه نود و سه: 
امروز با مدیران یه کارخونه تولید تخم‌مرغ که برندشون هم خیلی محبوبه، جلسه داشتیم. برای تبلیغات B to B می‌خواستن مشاوره بگیرن. وقتی مخاطب محصول شما، بنگاه‌های اقتصادی باشند شما از روش‌های دیگری برای ترویج استفاده می‌کنید. از حال و روز تخم‌مرغ پرسیدیم و فهمیدیم چون تولید و فروش تخم‌مرغ فعلاً با قیمت‌های تعیین‌شده سود نداره، تولید رو به حداقل رسوندن و رفتن تو کار غذای مرغ و وسایل مرغداری. امید در دل برند‌ها دیده میشه. من هم مشاوره دادم و راهنمایی‌های لازم رو کردم. آخر جلسه درخواست قرارداد مشاوره تا آخر سال داشتن که ما هم از رو تعارف و با خنده گفتیم خبر می‌دیم اما راستش باید ترافیک کاری آژانس رو بررسی کنیم!

بیست‌وچهار خرداد ماه نود و سه: 
ساعت ٨ صبح با یک برند موسسه مالی و اعتباری جلسه داشتم. البته اخیراً بانک مرکزی دستور داده در تبلیغات و تابلو‌ها فقط بنویسند «موسسه اعتباری». رأس ساعت اونجا بودم. ساختمان مناسب و خوبی داشتن اما جایگاه برند با نحوه تبلیغات سازگار نبود. مدیر روابط عمومی موسسه که یک شخص روحانی بودن، نمونه کارهای فرهنگی آژانس تبلیغاتی بادکوبه رو دیدن و قرارشد بررسی و هماهنگی جهت ادامه همکاری انجام بشه.

60 نشانه مرگ یک برند

اغلب ، دیدن مرگ برندهای دیگر آسان است به خصوص بعد از وقوع آن. آنچه که یک برند را به نابودی می‌کشد، شامل چیزهایی است که برند را فاقد محتوای خود می‌کند: اعتقاد راسخ و انرژی، ارزش، فروتنی، پول نقد، نظم و انضباط، تخیل، تمرکز …

یک برند با از دست دادن محتوا و ارزش‌های خود، رو به افول می‌رود.

یک برند با از دست دادن محتوا و ارزش‌های خود، رو به افول می‌رود.

فهرست زیر شامل نشانه‌هایی است که با دیدن یکی یا چند نمونه از آن‌ها باید احساس خطر جدی کرد:

  1. محصول یا خدمات جدید شما شکست خورده است. اگر این ادامه یک الگوی جاری است و نه فقط یک مورد، پس شما ارتباطتان را با مخاطب از دست داده‌اید، یا برای جلب توجه آن‌ها ناموفق بوده‌اید یا جایگزین شده‌اید.
  2. مشتریان در حال رفتن هستند. شما مطلع نشده‌اید یا اهمیتی نداده‌اید.
  3. شما در حال مواجهه با سؤالات روزافزون در باره ارزش افزوده‌تان هستید. (از طرف مردم)
  4. برای تمامی معاملاتتان تقاضای تخفیف مطرح می‌شود و شما حس می‌کنید هیچ گزینه‌ای جز انجام آن ندارید.
  5. حس قرار گرفتن در موقعیتی که برای جایگاه شما مناسب است را ندارید. ( در هر چیزی)
  6. شما تنوع را به امید جذب کارهای بیشتر پیش می‌گیرید ولی هرچه انجام می‌دهید فقط هزینه در بر دارد.
  7. شما داستانی ندارید.
  8. به صحبت از خودتان و ذکر اینکه داستانی برای گفتن دارید ادامه می‌دهید ولی این فقط تغییر نسخه داستان آخرین کمپین شماست.
  9. نمی‌توانید تنوع ایجاد کنید. شما فقط برای یک چیز با یک قیمت ایستاده‌اید. یا تنوع ایجاد نموده‌اید ولی آنچه را که برای کسب تغییری معنادار لازم است انجام نمی‌دهید.

    بیش از حد فکر کردن راجع به یک مشکل سبب می شود تا شما اوقات سختی را سپری کنید و به جای دست به کار شدن و رسیدن به هدفتان، در پله اول درجا بزنید.

    بیش از حد فکر کردن راجع به یک مشکل سبب می شود تا شما اوقات سختی را سپری کنید و به جای دست به کار شدن و رسیدن به هدفتان، در پله اول درجا بزنید.

  10. به توسعه ادامه می‌دهید، با این توقع که فروش در برخی موارد به ظرفیت مورد نظر برسد. ولی نمی‌رسد.
  11. محصول شما ضعیف است – ولی در محل شما همه معتقدند که مشتری آن را نمی‌فهمد.
  12. محصولات نادرست را به چرخه برگردانده‌اید – افت فروش در هر فصل را شاهد هستید.
  13. از شما پیشی گرفته‌اند یا سهم شما توسط دیگران غصب شده است (فناوری/خدمات/ایده)
  14. شما برنامه‌ای برای رشد ندارید. فقط یک برنامه جاری دارید. (شاید حتی آن را هم نداشته باشید)
  15. هزینه‌های خارجی دارند شما را از پای در می‌آورند. نه با آن‌ها می‌توانید زندگی کنید و نه بدون آن‌ها.
  16. شما برنامه رشد دارید ولی مدل کسب‌وکار مشخصی ندارید. (دست کم آنچه را که مردم دوست دارند به آن بچسبند را ندارید)
  17. شما زیادی کند هستید.
  18. بدون اندیشه عمل می‌کنید.
  19. بدون عمل می‌اندیشید.
  20. به طور پیوسته زمان و سرعت خود را از دست می‌دهید. انرژی‌تان تمام شده. همه (پرسنل) احساس می‌کنند برای جنگیدن خسته‌اند.
  21. با عنوان گرایش ، هر توسعه جدیدی را متوقف می‌کنید.
  22. عاشق تمایلات و گرایشات خود هستید – همیشه منتظر موج بعدی هستید.
  23. فاصله بین آنچه که با آن ارتباط برقرار می‌کنید، جایی که میگویید می‌خواهید به آن برسید و آنچه که تحقیقات از خواسته‌های مشتریان نشان می‌دهند در حال افزایش است.
  24. معماری برند شما برای مصرف‌کننده گیج کننده است – نام‌های فراوان محصولات، زیر برندها، لوگوها، واژه‌ها و غیره، که برای جلب توجه و کسب سهم بازار تلاش می‌کنند.

    بهتر است به جای اینکه انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه روید، به اصلاح اعمال خود بپردازید.

    بهتر است به جای اینکه انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه روید، به اصلاح اعمال خود بپردازید.

  25. اصول اخلاقی شما مردم را ناراحت می‌کند. بد یا تند رفتار می‌کنید، اما حتی زمانی که این موضوع به شما گفته می‌شود قادر به جذب انتقادها یا درک بی‌مسئولیتی‌هایتان نیستید.
  26. بودجه را هدر می‌دهید – پیوسته – ولی هیچ کس اخطار نمی‌گیرد چون شما در حال تمرکز بر ساخت قابلیت‌های بلندمدت هستید!
  27. همه بر رسیدن به بودجه تمرکز کرده‌اند. این تنها چیزی است که افراد به آن اهمیت می‌دهند.
  28. از گوشه و کنار می‌زنید – از بهداشت، امنیت، زنجیره تأمین و هر جا که فکر کنید می‌توان هزینه را کاهش داد.
  29. هیچ دلیلی برای ارجحیت شما وجود ندارد. هیچ امتیازی در سطوحی که شما را ایمن سازد ندارید.
  30. قادر به برقراری تعادل بین عرضه و تقاضا نیستید. همچنین در حال از دست دادن سهم بازار خود هستید.
  31. کمتر از گذشته خود و یا کمتر از رقبایتان ، با مشتریان در تماس هستید.
  32. شبکه توزیع به طور فزاینده رابطه‌شان را نگه می‌دارند و جداول معکوس می‌شود. آن‌ها بیشتر به چشم تأمین‌کننده با شما رفتار می‌کنند تا هر چیز دیگر. یا شما را به عنوان خانه برندها که حاشیه سودشان را تأمین کند می‌نگرند.
  33. دوران پر طمطراقتان سپری‌شده. حرف‌های زیادی درباره گذشته‌های خوب وجود دارد.
  34. به معیارهای اشتباه بیش از حد توجه نشان می‌دهید.
  35. به اندازه کافی درباره خریداران خود نمی‌دانید.
  36. بر مهارت‌های فنی بیش از اندازه و بیشتر از روابط ضروری تمرکز کرده‌اید. من به این میگویم “مهارت بی‌فایده”
  37. مشتری شناسی شما ایستا شده است. همین طور سهم بازار شما. همه راحت‌اند!
  38. شما آن جرقه را که شما را تا به اینجا کشانیده گم کرده‌اید. ایده‌ها را از دست داده‌اید.
  39. موج‌سواری می‌کنید و این تنها چیزی است که بر آن سوارید.
  40. دارید محو می‌شوید. رقبایتان کمتر از جانب شما نگران هستند و کمتر از سابق هم به شما توجه می‌کنند. به راحتی از شما کپی‌برداری می‌کنند و آن‌هایی که لحظه‌ای برایشان وقت نمی‌گذاشتید اکنون بهتر از شما عمل می‌کنند.
  41. شما به مشتری در چارچوب‌های خودتان اهمیت می‌دهید نه آن‌ها، زیرا به خدمات مشتری به عنوان هزینه می‌نگرید.
  42. هزینه را ملاک قرار می‌دهید نه خلاقیت را.
  43. شما از پیشروهای بازار و بانک‌ها پیروی می‌کنید تا مشتری‌ها را جلب کنید.
  44. محصول شما یا هسته اصلی آن که مایه انتفاع شماست به زودی از رده خارج می‌شود یا محدودیت‌هایی بر آن وضع می‌شود. این روز خواهد آمد و همه این را می‌دانند. شما برنامه جایگزینی ندارید. شما به شدت وابسته به لابی کردن برای دفع چنین موارد اجتناب‌ناپذیری هستید.
  45. شهرت شما اکنون به چیزهایی است که نمی‌توانید انجام دهید ، انجام نداده‌اید یا نخواهید داد و یا بد انجام داده‌اید. (ضعف‌ها)
  46. شما برای موفق شدن دروغ می‌گویید و همه این را می‌فهمند.
  47. تمرکز ندارید. به سادگی به پروژه‌های فرعی می‌پردازید و از برند خود جا می‌مانید.
  48. هیچ نوع پیوستگی در تجربیات مشتریانتان ندارید، نه از نظر نقاط دسترسی به آن‌ها در رسانه‌ها و نه مرزهای فرهنگی.
  49. استراتژی برند شما روی یک پاشنه می‌چرخد. تغییرات آن منحصر به روش‌های اجرا و آمد و رفت است.
  50. شما در حال امتیاز دادن یا از دست دادن پول هستید زیرا مجوز برند خود را برای تأثیر حداکثری پایه‌گذاری نکرده و نظارت نکرده‌اید.

    زمانی که شما درگیر احساسات شدید می شوید و در آن زمان برای موضوعی تصمیم میگیرید، به سبب اینکه منطق در این تصمیم گیری دخیل نبوده است، منجر به پشیمانی شما در زمان آینده خواهد گردید.

    زمانی که شما درگیر احساسات شدید می شوید و در آن زمان برای موضوعی تصمیم میگیرید، به سبب اینکه منطق در این تصمیم گیری دخیل نبوده است، منجر به پشیمانی شما در زمان آینده خواهد گردید.

  51. کسل‌کننده شده‌اید. شما بیشتر به چیزهای امتحان شده و ملموس چسبیده‌اید تا نوآوری‌ها.
  52. داد و قال داخلی راه می‌اندازید، یا با رقبا و سرمایه‌گذارانتان مجادله می‌کنید و هرچه بیشتر انرژی وقتتان را تلف می‌کنید.
  53. از روح زمانه عاری شده‌اید. نمی‌توانید مرتبط با زمانه باشید یا دست کم به اندازه دیگران نیستید.
  54. به همکارانی که شما را پایین می‌کشند بسته شده‌اید و نمی‌توانید از آن‌ها جدا شوید.
  55. فکر اینکه چگونه خاص شوید را فراموش کرده‌اید. شما 100 راه برای یافتن یک خانه دارید.
  56. به گیج کردن مشتریان و خودتان با استراتژی‌های جدید ادامه می‌دهید.
  57. در یک بحران هویت گرفتار شده‌اید. نمی‌توانید تصمیم بگیرید که چه کسانی مشتری شما هستند. به همان بازاری که می‌شناسید چنگ انداخته‌اید اما بازار جابه‌جا شده و شما میلی به دنبال کردن آن ندارید.
  58. مدیر اجرایی (مدیرعامل) شما نمی‌تواند به طور واضح و شمرده توضیح دهد که برند شما برای چه منظوری وجود دارد. و قادر نیست که قهرمان نهایی برند باشد.
  59. رسانه‌ها تمایلشان را به برند شما از دست داده‌اند.
  60. شما دمدمی و غیرقابل‌اعتماد شده‌اید. هیچ کس نمی‌داند که کجا با شما هست و کجا نیست. احتمالاً دغدغه‌های شخصی یا محرمانه‌ای دارید.
همیشه فرصت این هست که قاطعانه کنترل را به دست بگیریم.

همیشه فرصت این هست که قاطعانه کنترل را به دست بگیریم.

میتوان این فهرست را در مقابل هر برندی که این روز ها دچار افول شده قرار داد و مشاهده کرد که دست کم با چند معیار آن مطابقت دارد.
خبر خوب اینکه ، برند های قدرتمند به چگونگی و چرایی آنهایی که صبورانه قدرت برند خود را کسب نموده اند واکنش نشان می دهند. و این دلیل خوبی برای امیدواری است. زیرا برند ها مبتنی بر مردمند و ساخته مردم، شکست ذاتی نیست و چیزی نیست که همیشه خارج از کنترل باشد. همیشه فرصت این هست که قاطعانه کنترل را به دست بگیریم ، طوری عمل کنیم که امور به مسیر دلخواه و درست برگشته و مردم در یک بازه مثبت ذهنی ما را ببینند.

[divider]

این متن ترجمه‌ای است از یکی از مقالات “کارگاه آموزشی نقل داستان برند” – The Brand Storytelling Workshop